گفتمان زورکی ...


"ما سوال داریم از شما... بیا پایین می خوایم صحبت کنیم... شما نمی دونی چه رشته ای درس می خونی اینجا؟... ما از شما سوال داریم... مگه این شعار خودتون نیست؟... نشنیدی تا حالا چنین جمله ای را؟... می خوایم مناظره کنیم... همون [حرف]ها را تکرار کنید... شما خودتون نمی دونید چی گفتید؟... تا کی می خواد ادامه پیدا کنه خانم هاشمی؟... همین جنبش سبز اموی!... شما مخالف این جنبشید یا موافقید؟... چرا دلیل نداره به سوالات ما جواب بدید؟... می خوایم با هم گفتمان داشته باشیم، دو طرفه... چرا صحبت نمی کنی؟... چرا واسه اونا سخنرانی می کنید؟... میشه پرینت تون را ببینم؟... کارت دانشجویی چی دارید؟... الحمدلله بچه ها به صحبت اومد؛ سلامتی شون صلوات بفرستین!..."



http://www.youtube.com/watch?v=U5qbEqLfLOA&feature=player_embedded

پیش از شروع مناظره، ساک خانم فائزه هاشمی توسط برادر دانشجو به بیرون از ماشین پرتاب شد و این کار برای شروع مناظره لازم بود. ولی این مناظره و گفتمان، مرا یاد یک مناظره و گفتمان دیگر می انداخت که هر چه فکر می کردم موضوع و محل آن را به خاطر نمی آوردم. بالاخره بعد از ساعت ها فکر کردن امروز یادم آمد مناظره قبلی بین کی و کی بود: بین بازجوی وزارت اطلاعات و همسر سعید امامی.چقدر شیوه ی سخن گفتن برادر دانشجو شبیه به شیوه ی سخن گفتن بازجوی همسر سعید امامی بود؛ و چقدر لحن و صدای خانم هاشمی در لحظه ی گفتمان اجباری شبیه به لحن و صدای خانم گورانی شده بود. خواستم پیشنهاد کنم بخش گزینش وزارت اطلاعات، این برادر مستعدِ انجام گفتمان را بعد از پایان تحصیلات به عنوان بازجو استخدام کند که همه چیزش ماشاءالله به بازجوهای کارکشته و سربازان گمنام امام زمان می ماند. مطمئن هستم ایشان می تواند رشد بسیار خوبی در متن آن نهاد انقلابی داشته باشد.

ضمنا آقای هاشمی رفسنجانی رئیس محترم خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام! لطفا عمامه ات را کمی بالاتر بگذار!



دروغ را آنقدر تکرار کنید تا حتی خودتان هم باورتان شود!




درسی از دوران استالین : دروغ را آنقدر تکرار کنید تا حتی خودتان هم باورتان شود! ماجرای تظاهرات 9 دی و 22 بهمن !



یواش یواش و شوخی شوخی اینقدر هی گفتند 9 دی و 22 بهمن که کم کم خودشان هم دارد باورشان میشود . داستان ملاست و اینکه آن طرف شهر دارند ضیافت میدهند که آخرش خودش هم باورش شده بود و قباشو زده بود پر شالش داشت میدوید که به غذاهای چرب ضیافت برسد . تظاهرات شد ملیونی و حالا کم کم دارد میشود بیلیونی و تریلیونی . والله ما که چیزی از این تظاهرات ملیونی ندیدیم به جز یک مشت ساندیس خوار مزدور در 9 دی و در 22 بهمن هم که خوشبختانه ماهواره گوگل حاضر و آماده بود و عکس جانانه ای از مقابل جایگاه انداخت تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد. ولی واقعا به این آقای خامنه ای باورانده اند که تظاهرات عظیمی بود که در تاریخ 30 ساله انقلاب سابقه نداشت . اینروزها این بیچاره هروقت سخنرانی میکند با کمال معصومیت مثل بچه های کوچک با شوق و نشاط خاصی ازحماسه 9 دی و 22 بهمن دم میزند . واقعا باورش شده و نه اینکه فقط او ، همه دروغگوهای دوروبر ایشان هم از بس این دروغ را شب و روز تکرار کرده اند واقعا شوخی شوخی دارد باورشان میشود که یک تظاهرات عظیم چند ملیون نفری بوده است . خوب است که دوربینهای تلوزیون و عکاسان و ماهواره ها حاضر و ناظر بوده اند و نشان داده اند که افتضاحی بیشتر نبوده است .در زمان استالین مثلی بود بین روشنفکران روسی که در مورد دولت او میگفتند : دروغ را باید آنقدر تکرار کرد تا حتی خود آدم هم باورش شود . داستان پروپاگاندهای کمونیستی زمان استالین همین بود . مردم از گرسنگی در خیابان میمردند(1) ، دیکتاتوری بیداد میکرد آنوقت شب و روز توی گوش و چشم مردم میکردند که کشور ما بهترین کشور دنیاست و همه طرفدار آقا استالین هستند و غیره ، اینقدر میگفتند که اول خودشان باورشان میشد بعد هم گروهی از مردم به این باور میرسیدند .

ولی این آقایان جمهوری اسلامی بیراه میروند اگر میخواهند از آن مرحوم تقلید کنند . زمان آن مرحوم تلوزیون ماهواره و اینترنت و رادیوی موج کوتاه و پرینتر و غیره وجود نداشت . جریان اخبار کاملا یکطرفه بود یعنی از سمت دولت به سمت مردم استفراغ میشد . اما در این زمانه قرن بیست و یکم دیگر نمیشود این کار را کرد . دیگر هیچکس نمیتواند همه وسائل ارتباط جمعی را در انحصار خود بگیرد و هرچه میخواهد بگوید و اینقدر بگوید تا خودش و دیگران باورشان شود . … حالا از ما گفتن

http://irangreenrevolution.wordpress.com

به نظر شمااين آقا در عکس در حال انجام چه کاری است؟


حدس بزن!


 

زور دادن؟


 


زور زدن؟


.



شکنجه دادن؟




شکنجه شدن؟



 

مناظره کردن؟


 



تعجب کردن؟


 


منتصب شدن؟


 


بحران سازی؟




حل بحران؟


 
تخلیه باد معده؟


 

.



حدس بزن!




خلاقیت در دموکراسی؟





سعی در راستگویی؟


نوچ!


سناریو نویسی؟


 


بازیگری؟





اعتمادسازی؟




ریدن به این مملکت










یک داستان از برتولت برشت!




دختر كوچولوی صاحبخانه از آقاي " كي" پرسيد

اگر كوسه ها آدم بودند، با ماهي هاي كوچولو مهربانتر ميشدند؟

آقای كي گفت : البته ! اگر كوسه ها آدم بودند،

توی دريا براي ماهيها جعبه های محكمي ميساختند،

همه جور خوراكي توی آن ميگذاشتند،

مواظب بودند كه هميشه پر آب باشد.

هوای بهداشت ماهی های كوچولو را هم داشتند.

برای آنكه هيچوقت دل ماهي كوچولو نگيرد،

گاهگاه مهماني های بزرگ بر پا ميكردند،

چون كه گوشت ماهي شاد از ماهي دلگير لذيذتر است !

برای ماهی ها مدرسه ميساختند وبه آنها ياد ميدادند

كه چه جوری به طرف دهان كوسه شنا كنند

درس اصلي ماهيها اخلاق بود

به آنها مي قبولاندند

كه زيبا ترين و باشكوه ترين كار برای يك ماهي اين است

كه خودش را در نهايت خوشوقتي تقديم يك كوسه كند

به ماهی كوچولو ياد ميدادند كه چطور به كوسه ها معتقد باشند

و چه جوری خود را برای يك آينده زيبا مهيا كنند

آينده يی كه فقط از راه اطاعت به دست ميآييد

اگر كوسه ها ادم بودند،

در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت:

از دندان كوسه تصاوير زيبا و رنگارنگي مي كشيدند،

ته دريا نمايشنامه به روی صحنه ميآوردند كه در آن ماهي كوچولو های قهرمان شاد و شنگول به دهان كوسه ها شيرجه ميرفتند.

همراه نمايش، آهنگهاي مسحور كننده يی هم مينواختند كه بي اختيار

ماهيهای كوچولو را به طرف دهان كوسه ها ميكشاند.

در آنجا بي ترديد مذهبی هم وجود داشت كه به ماهيها می آموخت " زندگي واقعي در شكم كوسه ها آغاز ميشود"

سکوتی که بدتر از جنایت در کوی دانشگاه است


Posted on ۰۴ اسفند ۱۳۸۸ by  مجتبی سمیع‌نژاد

یک لحظه چشمانتان را ببدید و تصور کنید که بعد از این‌که شما را با باتوم، مشت و لگد، شوک الکتریکی حسابی زده‌اند و مقدار متنابهی گاز اشک‌‌آور هم استشمام کرده‌اید، یک بسیجی و یک مامور نیروی انتظامی پاهای شما را می‌گیرند و چیزی در حدود ۲۰۰ الی ۳۰۰ متر روی آسفالت بدن‌تان را می‌کشانند.تنها تصور این موضوع کافی است تا برای ساعاتی از خود بی‌خود بشوید، حال ببینید آن دانش‌جو یا دانش‌جویانی که در کوی دانش‌گاه در روزهای بعد از انتخابات این بلا سرشان آمده و یکی از آن‌ها را به عینه در فیلم منتشر شده دیدیم، چه روزگاری دارد و این حادثه را تا به آخر عمر چه‌گونه همراه خود دارد. یاد آن وحشی‌گری‌های نیروهای انتظامی و بسیج را در حالی که می‌داند هیچ عدالتی در موردشان اجرا نشده، چه‌گونه در ذهن خود مجسم می‌کند؟



بعید می‌دانم کسی فیلم حمله به کوی دانشگاه را دیده باشد و از توحش نیروهای انتظامی و بسیج که هر دو دوشادوش هم به خشونت مشغول بودند، دست‌کم برای همان شب از خود بی‌خود نشده باشد.چنین فیلم و جنایت هولناکی اگر در کشورهای اروپایی و آمریکا اتفاق می‌افتاد (که امکانش نیست) شکی نبود که اتفاقات عجیب و غریبی در آن کشورها رخ می‌داد و تا ماه‌ها دست‌کم و در بهترین حالت بحث روز رسانه‌ها بود. ماجرای زندان ابوغریب و گوانتانامو مصداق همین موضوع است که هم‌چنان جورج بوش و دولت آمریکا دارند بابت آن جواب پس می‌دهند.اما امروز جمهوری اسلامی با تمامی زیرشاخه‌های خود این فاجعه را ندید. هیچ رسانه‌ی دولتی اعم از کیهان، خبرگزاری فارس، خبرگزاری ایرنا، رجانیوز، جهان‌نیوز و… کوچک‌ترین اشاره‌یی به این «جنایت» نکردند. هیچ مقام قضایی امروز در جمهوری اسلامی حتا کوچک‌ترین واکنشی نبست به این موضوع نشان نداد، هیچ‌کدام از روسای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی حتا کلامی در مورد این وحشی‌گری نیروهای انتظامی و بسیجی سخنی نگفتند.

این جنایت هولناک که از طرف نیروی انتظامی و بسیج صورت گرفته بود بدون واکنش سرداران نیروی انتظامی و بسیج رد می‌شود. حتا به مثال همیشه سرداران رادانی نبود که این‌بار بگوید یونیفورم‌های نیروهای انتظامی را دزیده بودند. سکوت امروز جمهوری اسلامی در مورد جنایت نیروهای رسمی‌اش، یک سکوت شرم‌آور بود. سکوت شرم‌آوری در زیر لوای دستگیری یک تروریست! که با افتخار آن را در بوق و کرنا کرده‌اند. روسای جمهوری اسلامی بیش‌تر آدم کشته‌اند یا عبدالمالک ریگی؟ تنها احمدی‌نژاد در طول هشت ماه گذشته مسئول کشته شدن بیش از ۱۰۰ شهروند ایرانی است که تنها کاری که انجام داده بودند، نخواستن احمدی‌نژاد بود پس گرفتن رای‌شان.  سکوت شرم‌آور جمهوری اسلامی در قبال این موضوع بدتر از خود جنایتی است که در کوی دانشگاه تهران اتفاق افتاده است.

باز هم سناریویی جدید از بی بی سی!




باز هم سناریویی جدید از بی بی سی!

دیروز این بی بی سی فلان فلان شده در راستای اهداف کثیف استکبار جهانی فیلمی جعلی نشان داد که گویا عده‌ای از برادران عزیز لباس شخصی و گاردی‌های محترم در حال کمی تا قسمتی ارشاد دانشجویان هستند منتها این رسانه نفهمید که ما عاقل‌تر از این حرف‌‌ها هستیم که گول رسانه‌های استکبار را بخوریم. اخه مگه روی پیشانی ما شاخ هست که نتونیم ته لهجه انگلیسی که گاردی‌ها صحبت می‌کنند را تشخیص بدیم؟ والله بالله تابلو بود که کارمندای سفارت انگلیس هستند. فرماندشونو مگه ندیدیدن آخه؟ بابا یارو انگار داداش دوقولوی ارش حجازی بود. اون لباس شخصی نماها هم که نوارهای سبزشون تابلو زده بود بیرون. بابا فیلم می‌سازین لااقل اصول حرفه‌ای گری رو رعایت کنین.

مرگ بر انگلیس
امضا
یک اصولگرای خیلی خیلی بیطرف


پاكستان ريگي را به ايران تحويل داد!!!!! یه گل به خودی ...



اين مقام آگاه در گفتگو با خبرنگار خبرگزاري فارس !!!!!  افزود‏:‏ عبدالحميد ريگي كه از اشرار معروف منطقه و عامل كشتار مردم بي گناه در سيستان و بلوچستان است ، صبح امروز درفرودگاه اسلام آباد از سوي مقامات ايران تحويل گرفته شد و با يك فروند هواپيماي اختصاصي به سمت ايران انتقال داده شد.‏ وي اظهار داشت‏:‏ ريگي كه طي سال گذشته در زندان كويته مركز ايالت بلوچستان پاكستان زنداني بود به همراه ‏15‏ نفر ديگر تلاش داشتند با ارايه مدارك جعلي ، خود را از اتباع پاكستان معرفي كنند اما با تلاش سفارت ايران در اسلام و وزارت امور خارجه به ايران تحويل داده شد‏.‏

اين مقام آگاه افزود‏:‏ قرار بود وكلاي عبدالحميد ريگي صبح امروز لايحه فرجام خواهي خود را به دادگاه عالي كويته و با هدف ممانعت از تحويل وي به ايران ارايه دهند اما قبل از آغاز به كار دادگاه ، ريگي به خاك كشورمان انتقال داده شد‏.‏ طبق توافق نامه امنيتي منعقد شده بين ايران و پاكستان، مقرر شده بود كه پاكستان برخي از اعضاي گروهك تروريستي جندالله به رهبري عبدالمالك ريگي از جمله عبدالحميد برادر وي را كه در اختيار آن كشور هستند به ايران تحويل دهد. اشرار مسلح پنجشنبه شب با حمله به يك گروه از نيروهاي انتظامي كه در حال گشت زني در منطقه مرزي بخش سراوان بودند 16 نفر از اين نيروها را به گروگان گرفتند.
هنوز هيچ گروهي رسما مسئوليت اين حمله و گروگانگيري را به عهده نگرفته است، اما برخي منابع اين حمله را به عبدالمالك ريگي و گروه تروريستي وي نسبت مي‌دهند.

بغضی ترکید ...فیلمی افشا شد و جهان را در حیرت فرو برد .




بغضی ترکید ...فیلمی افشا شد و جهان را در حیرت فرو برد .در حالی که چند روزی از افاضات سخفیانه آقای لاریجانی در اجلاس حقوق بشر نمی گذرد فیلمی منتشر شد که از عمق جنایات و ددمنشی کودتاچیان در 25 خرداد پرده برداشت.آقای لاریجانی اینان که در کنار هم روی زمین نشانده اند و با هر وسیله ای که می توانند می زنند و تحقیر می کنند و وحشیانه ترین اعمال را بر سرشان می آورند عزیزترین فرزندان این مرزو بوم هستند ...اینان آینده سازان ایرانشان هستند و در راه سازندگی کشورشان در محیطی که همه جای جهان امن ترین محیط است گرد هم می آیند تا تحصیل کنند وعلم بیاموزند.آقای لاریجانی نماینده حقوق بشر دولت کودتا این فیلم را دیده اید ؟(چه سوالی چه بسا خود آن جا حاضر بوده باشید و بصورت زنده دیده باشید)از وحشی گری و ددمنشی چیزی کم نگذاشتید .


زخم چرکین حمله ددمنشانه به کوی دانشگاه با پخش فیلم جدیدی دوباره سر باز کرد. صحنه‌ها آنچنان روشند که جای هیچ انکاری را باقی نمی‌گزارد. برای دانشجویان هم فرق ندارد که دستور حمله را نیروی انتظامی داده یا قرارگاه ثارالله. چیزی که در این میان بیشتر از همه روشن است، تهیه فیلم توسط خود نیروهای حاکمیت است و اینکه تا به حال کوچکترین برخوردی با عوامل این جنایت صورت نگرفته است.دو روز بعد از اعلام نتایج ریاست جمهوری نیروهای انتظامی به همراه لباس شخصی ها به کوی دانشگاه حمله کردند و خسارات فراوانی را به این مکان وارد آوردند . گاز اشک آور ، استفاده از گلوله های ساچمه ای ،ضرب و شتم دانشجویان و تخریب اموال آنها فاجعه ای را به بار آورد که مجلس محبور به دخالت شد و کمیته ای را برای بررسی این حوادث در نظر گرفت و قرار شد احمدی مقدم در مجلس حضور یابد . با گذشت هشت ماه از این رویداد تلخ که منجر به شهادت ۵ تن از دانشجویان شد هنوز هیچ محکمه‌ای برای عاملان آن برگزار نشده است.این فیلم که توسط بی بی سی منتشر شد نشان می دهد که چگونه نیروی انتظامی و گارد ویژه با حمله شبانه به کوی دانشګاه تخریب اموال دانشجویان و شلیک گاز اشک آور محیطی از رعب و وحشت برای دانشجویان ایجاد کردند.

جشنواره برلين سبز شد !



شبكه جنبش راه سبز(جرس): حنا مخملباف كه به عنوان داور بخش "جنريشن" در شصتمين دوره جشنواره فيلم برلين در آلمان حضور داشت رنگ سبز جنبش مردم ايران را به اين فستيوال برد. داوران اين بخش "حنا مخملباف"، "فيليپ فلاردو" فيلمساز كانادايي، "كايلي دوفرسن" تهيه كننده استراليايي، "مارگاريت آلبرز" رييس جشنواره آلماني، "روئن اونيل" نويسنده ايرلندي 
در مراسم اختتاميه شال سبز را به عنوان حمايت از جنبش مردم ايران بر دوش انداختند.




هواپیمای استراتژیک خورشیدی تولید شد


پنج سال قبل: موشک شهاب چهار تولید شد و همزمان با آن واردات پرتقال و نارنگی و کیوی و آناناس و موز به دو برابر رسید. چهار سال قبل: هواپیمای بدون خلبان دوموتوره بیابانگرد به تولید انبوه رسید و همزمان دولت اعلام کرد که برنج و چای و کره را از اروپا و غیره وارد خواهد کرد.
سه سال پیش: موشک قطمیر هفت که توانایی صدا دادن مثل بادکنک را دارد و می تواند همزمان هم عکس بگیرد و هم دود کند، به تولید انبوه رسید و همزمان با آن وزارت بازرگانی اعلام کرد که ایران از این پس قند، شکر، ماست، دوغ و آبدوغ خیار را از فرانسه و هلند وارد خواهد کرد.
دو سال پیش: تولید هواپیمای بدون بال، بدون موتور و بدون وزن به میزان ده هزار هواپیما در روز آغاز شد. این هواپیما قابل دیدن توسط آدم حلال زاده نیست و توسط یک مخترع شش ساله تولید می شود. دولت اعلام کرد که از این پس واردات گندم، انگور و سنبل از کشورهای دوست و برادر انجام خواهد شد.
یک سال قبل: هواپیمای سفره ماهی توسط سپاه پاسداران تولید شد، این هواپیما که در تولید آن از پلاستیک استفاده شده توانایی آن را دارد که توسط هیچ راداری پیدا نشود. مسوولان اعلام کردند که این هواپیما اگر گم بشود دیگر کسی نمی تواند آن را پیدا کند. همزمان با همین امر ایران اعلام کرد که از این پس جارو دستی، دفتر مشق، پنیر، شیر و کشک از چین و اندونزی وارد خواهد شد.
امسال: هواپیمای استراتژیک خورشیدی اختراع شد. این هواپیما از هیچ انرژی استفاده نمی کند و به همین دلیل از حرکت هم خودداری می کند. علت تولید این هواپیما این است که ایران چون هیچ منبع انرژی ندارد، قصد دارد که به تولید جنگ افزارهای بدون انرژی بپردازد. در همین حال دولت اعلام کرد که واردات گوشت، قارچ، لپه، نخود، لوبیا، صندوق رای با رای موجود در آن از ونزوئلا و کره شمالی و ویتنام انجام خواهد شد.

یک منبع مطلع اعلام کرد دولت قصد دارد سفره مردم را به فرودگاه تبدیل کند.
enabavi.com



تظاهرات در مقابل تظاهرات





علی رغم ظاهر مسئله که گفته می شود جنبش اولین شکست خود را پذیرفت یا به قول موافقان دولت " چشم فتنه کور شد " آنچه که از تظاهرات روز 22 بهمن بر می آید نشانه ی اولین پیروزی مهم جنبش سبز می باشد. در تظاهرات دیروز بر خلاف سعی در کم جلوه دادن جمعیت آنچه مهم است وجود نیروهای امنیتی بسیار زیاد است که نشان دهنده ترس زیاد حکومت از مخالفان است. در واقع پس از 9 ماه فتح خاکریزهای اولیه حکومت توسط سبزها در تظاهرات 22 بهمن با به خطر انداختن خط مقدم حکومت، ترس را در جان آن نهادینه کردند. علی رغم نظریه تعویض تاکتیک اعتراض، فکر می کنم بهترین روش همین روش موجود تظاهرات در مقابل تظاهرات می باشد که باعث فلج کردن دولت در مقابله با معترضین در صورت فرسایشی و تداوم این حرکت می باشد.



دولت پس از دیدن نمایش قدرت مخالفان و به خطر افتادن مشروعیت نظام سعی در کشاندن مردم به هر طریق به صحنه جهت ترمیم چهره ی مشروع از دست رفته ی خود کرد که اوج آن در 9 دی و 22 بهمن بود که با روش های اجباری، تطمیع و کشاندن دانش آموزان و کارمندان تا حدودی موفق گردید چنانچه که با نیم نگاهی به پلاکاردهای حمل شده توسط جمعیت در بیش از 80 درصد آنها متعلق به دبیرستان ها، راهنمایی ها و هنرستان ها، و یا بسیج دانشجویی و ادارات مختلف می باشند. وجود انبوه نیروهای نظامی و امنیتی در میان جمعیت باعث شد که بسیاری از معترضین نتوانند منظور خود از تظاهرات را نشان داده و ناچار جزوی از انبوه جمعیت گردند که به اصطلاح در تظاهرات موافقین شرکت کردند از سوی دیگر تهدید ها و اعدام ها و سرکوب های چند هفته ی اخیر که جهت ترساندن مخالفین صورت گرفت نیز تا حدودی تاثیرگذار بود اما وجه مهم همانا شرکت بسیاری از معترضین علی رغم این مسایل بود. فراموش نکنیم که شاه نیز در دوران سرکوب به هر روشی روی آورد و حتی دست آخر با کشاندن تانک در خیابان نیز نتوانست معترضین را شکست دهد و ما تا آن مرحله راه بسیار داریم. این بار حکومت با قشون کشی نیروهای امنیتی از تمامی شهرها و کشاندن اتوبوس های حامل تظاهرکنندگان به تهران به صورت نیم بند توانست فضای تهران را در دست گیرد، اما آیا به راستی در صورت تداوم تظاهرات معترضین می تواند به همین شکل عمل کرده و با قطع پیامک، موبایل، اینترنت و ماهواره و آوردن هر روزه ی نیروهای امنیتی و تظاهر کنندگانی به تهران کارایی خود را از دست ندهد؟


حماسه سازان محترم! لطفا بعد از غذا خوردن آشغالها را روي زمين نريزيد ...



رادان که بی شک یکی از بیماران روانی است ...


رادان که بی شک یکی از بیماران روانی است که در دولت کودتا در حال انجام وظیفه است سابقه ای طولانیب در وحشی گری داشته و دارد.وی که در دوره ای مبدع طرح اراذل و اوباش بود بسیاری را در همین کمپ کهریزک به فجیع ترین شکل ممکن مورد حمله و ددمنشی خود قرار داد و پس از آن نیز در طرح کودتا از روز اول حضوری ر رنگ و فعال داشت. رادان که در ماجرای کهریزک خود از عناصر اصلی و بنا به گواه برخی از شاهدان از شکنجه گران این شکنجه گاه بوده است گویی از این حرکات خود لذت وافری می برد .در همان زمان که خبها یی از فاجعه کهریزک رسانه ای شد برای مدتی همین موجود وحشی در پس پرده ها رفت تا در مقابل دیدگان نباشد .مبادا که کودتا عنصر ددمنشی همچون او را از دست دهد.

اما در 22 بهمن نیز سایت جرس خبری را به نقل از شاهدان عینی منتشر کرد بدین مضمون :
شبکه جنبش راه سبز (جرس):بر اساس شنود بی سیم سردار رادان در روز 22 بهمن، او از نیروهای تحت امرش می خواهد که "دست و پای زنان و بچه ها را بشکنند." یکی از راهپیمایان در آریاشهر به خبرنگار جرس گفت در مجاورت یک مامور شنیده است که به رادان می گوید : "سردار یک کپه جمعیت سبز اینجا ایستاده اند اما در میان آنها زن وبچه هم هست ." اما سردار رادان در پاسخ به مامور گفت:" زن وبچه چیه ، همه را بزنید . دست وپاهایشان را بشکنید. " گفتنی است پیشتر نیز دستگاه بی سیم سردار رادان شنود و ضبط و در سایتهای اینترنتی منتشر شده بود. در یکی از این فایل های صوتی سردار رادان می گوید که "بزنید، کهریزکیشان کنید." این فیلم نیز در همین رابطه بدست آمده که بیانگر وحشی گری وی می باشد
http://www.youtube.com/watch?v=JuD1ekh7RBE%20

در پس تغییر رنگ پرچم کشور چه دسیسه ای نهفته است؟



روز گذشته برای سومین بار پرچم ایران در یک مراسم دولتی تغییر کرد .در مراسم مصاحبه مطبوعاتی احمدی نژاد که در مقابل دوربین های داخلی و خارجی صورت می پذیرفت برای سومین مرتبه رنگ سبز پرچم کشور به آبی تغییر کرد.این تغییر عجیب رنگ سبز پرچم ایران نخستین بار در مراسم تودیع و معارفه مدیرعامل ایرنا رخ داد. برای بار دوم در مراسم دیدار اعضای ستاد دهه فجر با احمدی نژاد، بنر نصب شده در دکور برنامه به شکل غیرمتعارفی پرچم کشورمان را به تصویر کشید که رنگ سبز از آن با ظرافت خاصی حذف شده و رنگ آبی آسمان بر آن غلبه کرده بود. این تغییر رنگ پرچم کشور بی شک نه می تواند یک اشتباه و نه دشمنی با رنگ سبز تلقی گردد .بلکه این حرکت در راستای تحرکاتی عمیق تر در حال شکل گیری است که تغییر رنگ پرچم می تواند کلید اولیه این حرکت تلقی گردد.حرکتی که در راستا ی خدشه دار شدن تمامیت ارضی کشور گام بر میدارد.پرچم بعنوان نماد یک کشور در بر دارنده و بیانگرروابط و خصوصیات آن کشور می باشد و حتی در بسیاری از کشورها میزان و نوع ارتباط میان دو کشور با پرچم های آنان تعریف می گردد .بعنوان مثال نماد ماه و ستاره که بیانگر اسلامی بودن کشور می باشد را می توان در بسیاری از کشورهای مسلمان نطاره گر بود .استفاده از این نماد به میزان علاقمندی و نزدیکی کشورها تعبیر می گردد .در مورد رنگ پرچمها نیز بر همین منوال است .بعنوان مثال پرچم کشور تاجیکستان که دارای سه رنگ سبز و سفید و سرخ می باشد قرابت و نزدیکی زبانی خود را با ایران بیان می دارد و یا جمهوری آذربایجان با پرچم خود نزدیکی خود را با ترکیه بیان می کند. اما تغییر رنگ پرچم ایران به آبی و سفید و قرمز بیانگر چه مطلبی است ؟این تغییر رنگ ایران پرچم را به چه کشوری شبیه می کند؟ پاسخی که اگر صحت داشته باشد می بایستی منتظر حوادث غمباری نشست؟

...


این هم مدرک بازداشت پسر کروبی !



از بازداشت و ضرب و شتم پسر کروبی ، برای من جالب تر ، اظهار نظر دادستان تهران بود که خبر بازداشت علی کروبی را تکذیب کرده و از او خواستار مدرک شده بود.فکر می کنم این یکی از موارد نادر تاریخ قضایی ماست که محل ظلم واقع شده ، باید برای اثبات ادعایش مدرک بیاورد. پس دادستان که مدعی العموم است چه کاره است؟ دیروز گزارشی هم تهیه کردم که دادستان تهران عملا با این اظهار نظر نشان داده بی طرف نیست. اینجا ببینید. اما علی کروبی باید چه مدرکی نشان بدهد که بازداشت شده؟ چه مدرکی بهتر از خبرگزاری فارس؟ دوشنبه ۲۶ بهمن خبرگزاری نیمه دولتی فارس در مطلبی نوشت که “کروبی نتوانست سند ارایه کند ، از پسرش مایه گذاشت”. در پاراگراف سوم گزارش فارس که از روزنامه جوان نقل کرده ، “در این میان علی کروبی پسر مهدی کروبی که نتوانسته بود همراه پدر از صحنه فرار کند برای مدتی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.”


پس علی آقای کروبی بازداشت بوده ؟ آن هم برای مدتی کوتاه؟ آقای دادستان ، کلاهت رو بذار بالاتر چون گفته بودید که هیچ نیروی انتظامی و سپاه بازداشتش نکرده ! خبر را دو منبع معتبر(!!!!!!!!!!) یکی فارس و دیگری روزنامه جوان نوشته اند. منبع از این بهتر؟



لطفا این نوشته را تا انتها از بالا به پایین بخوانید.


من می خواهم در این نوشته به یکی از زندانی های خوب خودمان بپردازم . گفتگوی وی با شخص بازجو بسیار شنیدنی و خواندنی است . من همه تاریخ را به تماشای این بازجویی فرا می خوانم . از همه پدیده های پرشتاب هستی تمنا می کنم بقدر زمان مطالعه این چند خط ، و اندیشه ای که پس از مطالعه آن وقت می برد ، موقتا دست از تلاش حتمی خود بدارند و هستی را از فروپاشی باز دارند :

- سلام
- بگیر بنشین ! ما اینجا سلام و علیک و از اینجور خرمقدس بازی ها نداریم .
- سلام که حرف نامربوطی نیست دوست من . همه ملتها سلام دارند شما تلفن را که برمی دارید می گویید : الو . این الو ، اشاره به شعله آتش نیست . همان سلام خود ماست که به انگلیسی می شود هلو.
- من هیچ وقت نگفته ام هلو ، همیشه گفته ام الو .
- بهرحال شما با برداشتن تلفن ، اول کاری که می کنید به طرف مقابلتان ، هرکه هست ، سلام می گویید ..
- به ما گفته اند با زندانی سلام و علیک نکنید .
- این شاید بخاطر این است که سلام و علیک بین دو نفر عاطفه برقرار می کند .
- ظاهرا اینجا قرار است من سئوال کنم و تو جواب بدهی . انفرادی چطور بود ؟
- سخت و تنگ و ساکت و درد ناک .
- تو دهنت می گویی انفرادی . هتل که نیست اینجا .
- یک حداقل هایی را باید مراعات کرد ...
- سه وعده غذا به تو داده اند یا نه ؟
- بله ، اگر این سه وعده را هم نمی دادند که من الان خدمت شما نبودم تا به پرسش های ناب شما پاسخ دهم .
- با من لفظ قلم صحبت نکن . پرسیدم انفرادی خوش گذشت ؟
- به خوشی شما ، من یک کتاب خواستم ندادند . یک قرآن ، یک نهج البلاغه حالا تلفن زدن به خانواده و ملاقات با آنان بماند .
- جوری حق بجانب صحبت می کنی که ما اینجا نوکر تو هستیم و تو ارباب مایی . همین که اعدامت نکرده ایم باید ممنون ما باشی .
- چرا من باید اعدام شوم ؟ مگر من چه کرده ام ؟
- تو برعلیه امنیت ملی فعالیت کرده ای .
- چه کرده ام ؟
- سخنرانی کرده ای . نه یکبار صد بار . در تجمعات غیرقانونی شرکت کرده ای و سخنرانی کرده ای .
- من در این سخنرانی ها چه گفته ام ؟
- اتفاقا می خواهم درباره همینها با هم صحبت کنیم . تو روز دوشنبه در جمع دویست نفر کاسب و دانشجو، یک ساعت تمام صحبت کرده ای .
- بله ، کاملا درست است .. صحبت های خوبی هم بود . بعضی صحبت ها هدر دادن وقت خود و مخاطب است اما آن صحبت دوشنبه من خوب بود .
- تو در این یک ساعت صحبت ، یکجا گفته ای : " فضای مه آلود کشور" ، این عبارت ، می دانی کنایه به چیست ؟ تو فکر می کنی با یک مشت خر طرفی که یک عبارت را لای یک سخنرانی یک ساعته مخفی کنی و ما نفهمیم ؟
- شما اگر بازجو نبودی و از دستگاه امنیتی کشور حقوق نمی گرفتی ، به من حق می دادی که حتی بیش از این نیز بگویم . اگر فضای سیاسی کشور مه آلود نبود ، من و شما می توانستیم بیرون از اینجا ، در باره مشترکات ملی و میهنی مان صحبت کنیم . نه در باره چند کلمه از یک سخنرانی یک ساعته .
- تو روز سه شنبه در سفر به شیراز و در سخنرانی مسجد دانشگاه به سیم آخر زده ای و گفته ای : این چه مملکتی است که نظامیان برمقدرات ما حاکمند . استاندار نظامی ، فرماندار نظامی ، فلان شرکت نظامی ، فلان معامله اقتصادی نظامی . و گفته ای : پس مردم چه می شوند ؟ سهم این مردم از نفت و جنگل و دریا کجاست ؟ چرا نظامیان کشور فکری برای این همه قاچاق نمی کنند ؟ چرا اعتیاد را ریشه کن نمی کنند ؟ وظیفه نظامیان مگر همین نیست که امنیت روانی جامعه را از جهات گوناگون تامین کنند ؟
- جواب همه این ها می دانی چیست ؟
- می دانم .
- می دانی ؟ بگو ببینم اگر می دانی .
- جواب همه پرسش های من این است : به تو چه !
- خوب از همه چیز سردر می آوری !
- من از چیزهای دیگر هم سردرمی آورم .
- چهارشنبه یک نوشته را به دست یک دانشجو داده ای که ببرد آن را بین دانشجوهای دانشگاه توزیع کند .. در این نوشته به شخص اول مملکت و اختیارات بیش از اندازه او اعتراض کرده ای . می دانی این مطلب می تواند سرت را به باد بدهد ؟
- دوست بازجوی من ، خود شما بیا و بقول قدیمی ها کلاهت را قاضی کن . یک نفر ، هرچه باشد یک نفر است . با محدودیتی از توانمندیها . اگر شخص اول مملکت ، بخشی از این اختیارات را به قانون و نمایندگان مردم واگذار کند ، آن امور بهتر اداره نمی شوند ؟
- جوابت را خودت می دانی !
- بله ، به من چه ؟
- در یک جلسه خانوادگی گفته ای مردم باید بتوانند طبق قانون راهپیمایی مسالمت آمیز داشته باشند و نسبت به چیزی که متفقند اعتراض کنند ..
- بله ، این یک حق قانونی است .
- به تو چه ؟ مگر تو وکیل و وصی مردمی ؟ مردم مگر به تو نمایندگی داده اند که حق آنها را از قانون بگیری ؟ مردم یک مشت عوام هیچ نفهمند که از نان شبشان خلاص نشده اند باید بفکر نان صبحشان باشند . یک نگاهی به خودت بیانداز . همه الان سرشان به کار خودشان است و دارند بار خودشان را به منزل می برند . یکی از آن مردمی که تو دلت برای حقوق آنها می سوزد ، یک جعبه بیسکوییت آوردند بگویند این را بدهید به فلانی ؟ الان پیش زن و بچه هایشان نشسته اند و با دارو ندار خود دارند کیف دنیا را می کنند . نه از تو سراغی می گیرند نه کاری به حرفهای تو دارند . حرف نمی زنند اما می شود از بی تفاوتی شان این را فهمید که : سیاست کیلویی چند ؟ آزادی کیلویی چند؟ حقوق فردی و اجتماعی کیلویی چند ؟ همه رفته اند سرکارشان و نیم نگاهی هم به تو و زن و بچه ات نمی اندازند . تو اشتباه کردی رفتی سراغ اینجور قضایا !
- بله ، اشتباه از من بود !
- پس قبول کردی که اشتباه کردی . بیا اینجا را امضا کن و به کارهای خلاف خودت اعتراف کن .
- من چیزی را امضا نمی کنم . اشتباه من در این نبود که چرا حرف از آزادی و حق مردم زدم . اشتباه من این بود که روی انسان بودن مسئولین کشورم زیادی حساب باز کردم . فکر می کردم اگر مسئولین کشورم با من مثلا به عنوان استاد دانشگاه و منبری و دانشجو مشکل دارند ، حداقل به خانواده ام جفا نمی کنند . شما مرا از کار بیکار کرده اید ، لابد دلایل خدا پسندانه ای هم دراختیار دارید . اما دوست من ، اگر به زعم شما من مقصرم ، خانواده من چه گناهی کرده اند که سرپرستشان مدتها در زندان باشد و نانی برسفره نداشته باشند ؟
- این دیگر به خود تو مربوط است . هر که خربزه می خورد باید پای لرزش هم بنشیند . همان مردمی که نگران کمبود آزادی شان هستی بروند مشکل نان سفره زن و بچه ات را حل کنند . حکومتی که با تو و امثال تو مشکل دارد و سربه تن تو نمی خواهد ، حالا برود خرج زن وبچه ات را هم بدهد ؟
- اگر این حکومت حرف از خدا نمی زد و شخص اولش نمی گفت که من کمر بسته بزرگان دینم ، ما می پذیرفتیم که در یک کشور کافریم و حسابمان با خودمان و خدای خودمان است . اما آوازه انصاف و تاریخ و قدمت شکوه این دستگاه ، کم مانده گوش فلک را کرکند .
- ببین بنده خدا ، بگذار حرف آخرم را همین اول به تو بگویم : این دستگاه موی دماغ نمی خواهد . دوست ندارد آدمای یک لاقبایی مثل تو چوب لای چرخش بگذارند .. اگر می خورد به تو چه ؟ اگر می برد به تو چه ؟ مثلا اینجا را نگاه کن ، رفته ای در اجتماع زنان شرکت کرده ای و گفته ای در این مملکت هزار فامیل همه فرصت های اقتصادی و اجتماعی را بالا کشیده اند . به تو چه ؟ اگر همین هزار فامیل ، تو را می کشیدند داخل خودشان و تو را هم به نوایی می رساندند ، باز اعتراض می کردی ؟ شما سیاسیون ، اعتراض می کنید ، بله ، اما نه بخاطر مردم ، بخاطر این که در این گردونه ، شما را به بازی نگرفته اند .. مردم بهانه اند .
- شما فرض کنید ما به نام مردم و به کام خودمان اعتراض می کنیم ... عزیزم ، نفس هزار فامیل فساد می آورد . یک وزیر را می بینید نشسته برسر یک وزارتخانه و همه بستگان و آشنایانش را در اطراف خودش آرایش داده . دوست من ، امروز ما ممکن است سپری شود اما فرزندان ما وشما ما را نخواهند بخشید . ما از گلوی تک تک بچه های بدنیا نیامده خود می بریم و می ریزیم به جیب خودمان . این یعنی ظلم . یعنی بلایی که در کمین ماست .
- خوب ، بگذریم . برای امروز کافی است . من یک سئوال شخصی از تو دارم . نظرت راجع به این رژیم و آینده آن چیست ؟
- دوست دارید حقیقت را بگویم یا می خواهید پرونده ام را قطور کنید ؟
- نه ، این را برای آگاهی خودم پرسیدم . این پرونده تو ، این هم قلم . می بندم و می گذارم کنار . من الان دیگر باز جو نیستم . یک انسانم . فرض کن من نشسته ام داخل یکی از همان مجالس سخنرانی و تو داری سخنرانی می کنی . آینده این رژیم را چگونه می بینی ؟ با این همه توپ و تانک و نظامیان کارکشته و فداییانی که دارد ؟
- من و شما مسلمانیم . من در پاسخ به سئوال شما به سنت های حتمی و لایتغیر الهی اشاره می کنم . بزرگان این کشور، اگر هرچه زود تر به آغوش مردم برنگردند و در کنار مردم قرار نگیرند و حق مردم را از آزادی های اجتماعی و سیاسی گرفته تا سایر حوزه ها ، برسمیت نشناسند ، دیریا زود فرو خواهند پاشید . این فرو پاشی حتمی است دوست من . من صدای شکستن استخوانهای این رژیم را می شنوم . ظلم پایدار نمی ماند . و تو ، دوست بازجوی من ، در پرونده من ، این پیشگویی حتمی را متذکر شو . بنویس : سیدعلی خامنه ای ، طلبه ای بی نشان در مشهد ، در یک چنین روزی ، در زندان ساواک ، درسال یکهزار سیصد و پنجاه و چهارهجری شمسی ، رسما به فروپاشی این رژیم انگشت نهاد و گفت : اگر این رژیم همچنان از حق عدول کند ، و حق مردم را نادیده بگیرد ، و به ظلم خود ادامه دهد ، لاجرم فرو خواهد ریخت و چه بسا نامی از او نیز در تاریخ نماند . مثل بسیاری از حکومت ها که به سنت های حتمی خدا پشت کردند و گردونه تاریخ آنان را زیر چرخهای خود له کرد و هیچ از آنان بجای ننهاد


برگرفته از کتاب خاطرات سید علی خامنه ای







ضارب ” سعید حجاریان ” رئیس امور ایثارگران بسیج شد



جنبش راه سبز (جرس) سعید عسگر،ضارب "سعید حجاریان" (مشاور سید محمد خاتمی در دولت اصلاحات)، اخیرا رییس امور ایثارگران بسیج واقع در خیابان سمیه در مرکز تهران شده است.یک منبع موثق در گفتگو با جرس با اعلام این خبر افزود: پدر سعید عسگر هم به تازگی به ریاست اداره آموزش و پرورش شهر ری رسیده است.

گفتنی است که سعید عسگر به عنوان ضارب « سعید حجاریان » در اسفند 1378دستگیر شد وی در زمان ترور بیست سال داشت و دانشجوی مهندسی شیمی دانشگاه آزاد اسلامی تهران جنوب بود. وی در دادگاهی که به این منظور برگزار شد به ۱۵ سال زندان محکوم شد،اما پس از مدت کوتاهی از زندان آزاد شد.سعید عسگر خرداد ۱۳۸۲ رهبری ۲۵۰ نفر لباس شخصی را بر عهده داشت که به خوابگاه شهید همت (طرشت) دانشگاه علامه طباطبایی حمله ور شدند.



حتما با مشاهده ی اين عنوان متعجب شده ايد که نويسنده ای که همواره دم از استقلال و استقلال رای و استقلال رسانه زده چه تقاضايی از ايالات متحده می تواند داشته باشد. آيا می خواهد آمريکا بودجه ی اختصاص يافته به گروه های اپوزيسيون را افزايش دهد؟ آيا می خواهد صدای آمريکا برنامه های فارسی اش را توسعه دهد؟ آيا تقاضای حمله ی نظامی به کشورش را دارد؟ آيا خواهان حمله ی موشکی به سايت های اتمی ايران است؟ آيا درخواست سفر بدون رواديد هموطنان اش به کشور آمريکا را دارد؟...

می رسيم به کمکی که آمريکا می تواند به خاطر حفظ وجهه ی حقوق بشری اش به مردم کشورهای اسير در چنگالِ نظام های مستبد و ديکتاتوری، از جمله مردم ايران بکند. بيشتر مردم ايران، خواهان تهاجم نظامی آمريکا و هم پيمانان اش نيستند؛ خواهان تحريم هايی که در نهايت ضرر آن متوجه خودِ مردم می شود نيستند؛ خواهان کمک های مستقيم مالی به گروه های اپوزيسيونی که معلوم نيست از منافع کدام گروه از مردم حمايت می کنند نيستند...
اما می توان از آمريکا خواست -و از اين خواست نيز شرمنده نبود و بعدها هم بدهکار با اقساط مادام العمر نشد- که به مردم ايران کمک تکنولوژيک بکند. به عبارتی آمريکا به عنوان يک اَبَر قدرت علمی که توانايی بسيار زياد در زمينه ی فناوری ارتباطات دارد، می تواند به جوانان ما کمک کند تا آزادانه به اطلاعات بيرون از ايران دسترسی پيدا کنند و آن چه را که در ايران روی می دهد به سمع و نظر جهانيان برسانند. اين خواستی است که می توان از آمريکا به عنوان يک عضو جامعه ی بشری داشت و بر آن اصرار کرد؛ اين اصرار هم مطلقا به منافع و حيثيت ملی ما آسيب نخواهد زد.
باور کردنی نيست که آمريکا، با توانايی های نظامی و غيرنظامی که در امر فرکانس ها و جنگ های الکترونيک دارد نتواند از پس دستگاه های پارازيت انداز متکی بر تکنولوژیِ دست چندم چينی و روسی بر آيد؛ نتواند فرکانس های خود را از شر پارازيت آزاد کند؛ نتواند اينترنت را که شريان های اصلی اش هم چنان در اختيار خود آمريکاست از وجود عناصر مزاحم فيلترينگ رها کند. يک هزارم بودجه ی اختصاص يافته به گروه های مخالف حکومت ايران کافی ست تا کمر فيلترينگ دولتی ايران بشکند چنان که مهندسان چينی توانسته اند با نوشتن برنامه های کوچک و سَبُکِ ضد فيلتر به بچه های ايران در دور زدن فيلترها کمک کنند، که متاسفانه اين روزها حکومت ايران توانسته به کمک روس ها اين راه دور زدن را –لااقل به طور موقت- مسدود کند.
از کمک به فعالان سياسی در جهت رسيدن به اهداف حقوق بشری هم بگذريم، مسئله ی جنگ امواج و بايت و بيت ها مسئله ی حيثيتی برای آمريکا و کشورهای غربی نيز هست. تعجب آور است که حکومتی با بنيه ی علمی حکومت اسلامی ايران که ادارات دولتی اش از سيستم های عامل و نرم افزارهای موجود در بازار استفاده می کنند بتواند غول تکنولوژی و امواج و مخابرات را به زانو در آورد. اين که برنامه های تلويزيون آمريکا از يک ماهواره به ماهواره ديگر منتقل شود يا به جای يک ماهواره از چند ماهواره پخش شود، معنی اش برنده شدن آمريکا در اين جنگ نيست. آمريکا زمانی در جنگ امواج و صفر و يک ها برنده خواهد شد که بتواند امواج همان ماهواره ی اول اش را از حملات پارازيتی در امان نگه دارد؛ که بتواند سايت های اينترنتی اش را بدون استفاده از ابزارهای پيچيده توسط کاربر، بر صفحات نمايشگر ايرانيان به نمايش در آورد. اين همان کاری ست که در زمان کودتای سرخ ها در روسيه و دستگيری گورباچف صورت گرفت و ضد کودتا با تکنولوژی ابتدايی اينترنتِ آن زمان و ماهواره، و البته فرامين قاطع يلتسين به موفقيت دست يافت.
پس به عنوان يک ايرانی به طور مشخص از آمريکا می خواهم اگر واقعا ريگی به کفش ندارد و خواهان دوام و بقای نظام اسلامی ايران به خاطر حفظ منافع آتی اش در منطقه نيست، به جای دادن شعارهای زيبای حقوق بشری و انجام تحريم هايی که باعث زحمت ملت ايران خواهد شد از لحاظ تکنولوژی ارتباطی به مردم ايران ياری رساند. اگر اطلاعات جريان پيدا کند، مردم خود خواهند توانست مستبدان وطن فروش را که آب و خاک و نفت و منابع زيرزمينی کشورمان را به حراج گذاشته اند از اريکه قدرت به زير کشند و نيازی به کمک خارجی نخواهد بود.

او چتر خود را هم حمل نمی‌کند.



هنگامیکه در اوائل مهرماه سعید جلیلی برای شرکت در نشست 1+5 و ایران عازم ژنو بود، رسانه‌ها تصاویری از وی منتشر کردند که نشان می‌داد او شخصا در حال حمل وسایلش در فرودگاه است. صدا و سیما گفت این رفتار ساده زیستانه دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران تعجب دیپلمات‌ها و مقامات غربی را برانگیخته است. حتی در مدخل سعید جلیلی در دائرة‌المعارف ویکی‌پدیا صفت بارز او را «ساده زیستی» او ذکر کرده است. به گزارش خبرآنلاین اما ظاهرا صادق محصولی وزیر رفاه و تامین اجتماعی مشی دیگری دارد. او که در گرگان در راهپیمایی 22 بهمن شرکت کرده چتر خود را نیز حمل نمی‌کند.

ايران بر لبه‌ی پرتگاه ...




(مقاله‌ی نشريه‌ی فوربس درباره‌ی آينده‌ی سياسی ايران)

نقطه‌عطف تاريخ ايران ممكن است در همين هفته باشد يا در ماه آينده كه نوروز (سال نو ايرانی) به همه چيز پشت پا می‌زند؛ در دراز مدت هم هيچ كدام از لاف‌های غنی‌سازی هسته‌ای چيزی را عوض نخواهد كرد. از قرار معلوم در سالروز پيروزی انقلاب (11 فوريه)، رژيم بازی اعداد را از معترضان برده، با پول و اتوبوس خيابان‌ها را از راهپيمايان هوادار دولت پر كرده و مردم معترض را سر جای خود نشانده است. با اين همه، بر اساس منابع گوناگون، اعتراض‌ها در محله‌های پراكنده [تهران] و به شكلی گسترده در شهرستان‌ها برگزار شده و صدا و سيمای دولتی وادار شده صدای فريادهای مخالفان دولت را از فيلم‌های راهپيمايی خودی‌ها پاك كند. رژيم ايران اما روزهای دشوار گرفتاری‌‌های پياپی را پيش رو دارد. تقويم ايران با آن همه تعطيلات مناسبتی خار چشم رژيم است و او را به دوراهی كشانده: رژيم نمی‌خواهد انگ درماندگی تاريخی را به دامنش بچسبانند. اما معترضان هم ميدان را خالی نخواهند كرد: هر چه سركوب‌ها خونين‌تر باشد، مردم شهيدان بيشتری را به سوگ خواهند نشست، خشم بيشتری در درون و بيرون ايران برانگيخته می‌شود و لاف قدرت رژيم كمرنگ و كمرنگ‌تر خواهد شد. بياييد نمايی از اوضاع كنونی ايران داشته باشيم – آيا ايران به نقطه‌ی بی‌بازگشت رسيده، و اگر چنين است چه آينده‌ای در پيش خواهد داشت؟ چه معنايی برای منطقه دارد؟ به گزارش خبرنگاران بی‌مرز، دولت سرداران سپاهی در حال حاضر بيشترين تعداد روزنامه‌نگاران زندانی در جهان را دارد. تلاش‌های گسترده‌ای هم برای نظارت بر گردش اطلاعات انجام می‌شود و مسوولان ايرانی كه پيشتر توييتر را بسته بودند، سرويس نو و توييتر-مانند گوگل، گوگل‌باز، را هم مختل كرده‌اند. آن‌ها اميدوارند كه مثل چين، سيستم‌های توييت و باز خود را جايگزين آن‌ها كنند. خدا بده شانس.

در ضمن، ارتباطات تلفن همراه و رايانامه در روز اعتراضات از كار می‌افتند. روز از پس روز، كاركنان سفارت‌های خارجی به جرم صحبت با مخالفان دستگير می‌شوند و خبرنگاران خارجی به شدت زير نظر هستند – در سالروز پيروزی انقلاب، خبرنگاران مجبور بودند تنها شاهد راهپيمايی دولتی باشند و بعد همه‌ی آن‌ها را با زور به محل كارشان بازگرداندند. زمامداران حرمت سن و جنس را هم نگاه نمی‌دارند: گزارش‌های بسياری هست كه چماق‌داران پيرزنان را كتك می‌زنند و دختران معترض را می‌ربايند. رهبران مخالف با همه‌ی برجستگی خود كتك می‌خورند: شبه‌نظاميان بسيجی خودروهای رييس‌جمهور پيشين خاتمی و رهبر اصلاح‌طلبان كروبی را به محض ورود به تظاهرات درهم شكستند. اقتدار اخلاقی رژيم به سرعت در حال رنگ باختن است چون هر روز مناسبتی مهم به يك آزمون استقامت بدل می‌شود و روزهای ديگر هم روند فروغلتيدن كشور به شرايط اضطراری دائمی است. اين حكومت (و هر حكومت ديگری) در نبرد با مردم خويش، تنها به پيروزی‌های گذرای بدتر از باخت دست خواهد يافت.

در عين حال، مسكو دارد از پشتيبانی رژيم دست می‌كشد: يك مقام امنيتی عالی‌رتبه‌ی كرملين همين هفته اعلام كرد كه ترديدهای غرب درباره‌ی تحقيقات هسته‌ای ايران «كاملن بجا» بوده است. نويد بخش است، نه؟ اما برای دستيابی به نمايی كامل‌تر بايد مروری كوتاه بر كرملين‌شناسی قديمی داشته باشيم. نامزد هوادار مسكو در انتخابات رياست‌جمهوری اوكراين بی هيچ مقاومتی از سوی غرب پيروز می‌شود. عجالتن، بدرود انقلاب نارنجی. آن سوتر در گرجستان، ايالات متحد در گوش شاكاشويلی رييس جمهور نجوا مي‌كند كه توقع حمايت چندانی در رويارويی‌های آتی با مسكو نداشته باشد. اپوزيسيون گرجستان دروازه گفتگوهای صلح آميز با پوتين را گشوده است. بدرود انقلاب گل سرخ؟ شايد. روسيه دارد بی‌سر و صدا قدرت خويش بر قلمروهای پيشينش را از نو اعمال می‌كند و در عين حال بر سر ايران امتيازاتی به ما می‌دهد- اين طور به نظر می‌رسد.

در حالی كه ايران دارد از درون بی‌ثبات می‌شود، مسكو چقدر شانس دارد كه می‌كوشد در اين آخربازی آشفته به شيوه‌ای روسی حمله‌ور شود؟ شانس چندانی ندارد – اينجا جايی است كه غرب راه مسكو را می‌بندد. احساسات ضد روسی ايرانيان به خاطر حمايت‌های مسكو از رژيم تهران فزونی گرفته است. اگر سران حكومت به روسيه پناه ببرند، اين احساسات فزونتر خواهد شد. همه چيز به نقطه‌ی حساسی رسيده است – قطار انقلاب سبز ايران با حمله‌ای از خارج، از سوی‌ايالات متحد يا اسراييل، بسادگی از خط خارج می‌شود. اگر احمدی‌نژاد و شركا به سوی سلاح هسته‌ای بشتابند و با دست خود موجبات اين حمله را فراهم كنند، آن‌گاه ‌می‌توانند بی‌هيچ ملاحظه‌ای مخالفان داخلی را سركوب كنند – نعل وارونه‌زدن احمدی‌نژاد در روز پنج شنبه و اشاره‌ی او به غنی‌سازی موفق هسته‌ای در برابر رسانه‌های جهان به همين خاطر بوده است.
برگرديم به جنبش سبز. رژيم پايان يافته و مردم هم اين را فهمیده‌اند، اما رژيم نفهميده است. اين رژيم در كوتاه‌مدت تنها با بهره‌گرفتن از زور سرپا خواهد ماند. ايران هيچ شباهتی به چين ندارد چون بر خلاف چين اقتصاد ايران هر روز با شيب تندتری در حال فروپاشی است. احمدی‌نژاد و دار و دسته‌اش هيچ پرونده‌ی موفقی ندارند كه برای مردم ايران رو كنند. حتا اگر انقلاب مردم در كوتاه مدت سكندری بخورد، چهره‌های رژيم كنونی را بايد در شمار ورشكستگان سياسی دانست. ميان خود آن‌ها دودستگی شديدی وجود دارد. راستی نگفتم كه علی رضا بهشتی، همان زندانی سياسی تازه آزاد شده، شوهر خواهر وزير دفاع سابق ايران (يكی از بنيان‌گزاران حزب اله) است؟
با بدتر شدن شرايط، چه بسا خامنه‌ای معظم درصدد معامله با مخالفان و بركناری احمدی‌نژاد برآيد و خواهان انتخابات جديد شود – اما رهبران جديد هم خواب خوش نخواهند داشت و شورش‌ها از سر گرفته خواهد شد مگر آن كه هر دو بركنار شوند. البته بخش‌های بزرگی از نظام هم از ميان خواهد رفت: سپاه پاسداران، روحانيون عالی‌رتبه، زندان‌های گولاگ‌مانند و بنيادهای اسلامی ريز و درشت كه رژيم از طريق آن‌ها ميلياردها ميليارد در جيب دانه‌درشت‌ها می‌ريزد. اما به چه بهايی از خون و جان آدم‌ها؟ و آيا ما طاقت می‌آوريم كه بر كنار بمانيم و نظاره‌گر خاموش وحشت‌افكنی آن‌ها باشيم؟ مقامات كنونی بی‌ترديد تا نفس آخر خواهند جنگيد. آن‌ها، به قول مكبث، «چنان در خون گام زده‌اند / كه نه راه پس دارند، نه راه پيش». شاه پيشين، با همه‌ی اشتباهاتش، آن اندازه شرم و آزرم داشت كه با ترك تاج و تخت جلوی خشونت بيشتر را بگيرد. اين گروه حاكم اما قدرت را ترك نخواهند گفت مگر آن كه معترضان با دست خود آن‌ها را به زير بكشند.

پیروز راهپیمایی بیست و دوم بهمن کیست؛ یک بره زخمی یا گرگ وحشی!


پنج شنبه، سی و یکمین سالگرد انقلاب اسلامی ایران بود. باید یک راهپمیایی منظم بدون هیچ مزاحمتی در کشور برگزار می شد تا حاکمیت ایران فخر اقتدار خویش را به دنیا می فروخت. اساسا کارکرد راهپیمایی های اینچنینی در نظام سیاسی ایران یعنی تبلیغات برای جهان و نشان دادن جشن و پایکوبی یک ملت راضی از نظام جمهوری اسلامی. اما چه اتفاقی افتاد؟ راهپیمایی در چه شرایطی برگزار شد؟ انتظارات از راهپیمایی چه بود و چه نصیب جنبش و حاکمیت شد؟ هشت ماه از انتخابات ایران گذشته است. نزدیک به صد نفر کشته و زخمی در گوشه بهشت زهرا هستند یا در اوج بیماری و افسردگی به سر می برند. بیش از هزاران نفر، از مردم معمولی گرفته تا فعالان سیاسی زندانی شده اند، پاسپورت ها و سندهای ملکی بیش از هزاران ایرانی در مصادره حاکمیت است. نزدیک به هفتاد روزنامه نگار در زندان هستند بیش از چهارصد روزنامه نگار و فعال اینترنتی ناگزیر به ترک ایران شده اند. ایران به گوآنتاناموی مردم خودش تبدیل شده است.


ایران یک جنبش زخمی و رنج کشیده را در متن دارد و یک حاکمیت خشونت طلب را در راس. شب قبل از راهپیمایی به بسیاری از یاران باقیمانده جنبش تلفن زده اند و تهدید کرده اند که اگر در حوالی راهپیمایی دیده شوند یا خبررسانی اینترنتی کنند، پرونده شان سنگین تر و زخمی سنگین تر بر پیکره جنبش و اعضایش خواهند نشاند. با همین رویکرد روزنامه نگاران قدیمی را هم یک هفته مانده به راهپیمایی بازداشت کرده اند.با این همه اما جنبش مثل یک بره زخمی، که گرگی در کمین نشسته او را رصد می کرد، خود را برای راهپیمایی آماده کرد. اعضای اصلی جنبش، مردمی در داخل ایران هستند و اعضای یاری رسان این جنبش، ایرانیان همه جای دنیا هستند که همپای آنان میدان اعتراض را ترک نکرده اند. معترضان و اعضای داخلی جنبش همه چیزشان را در برابر خشونت طلبان در قدرت از دست داده اند، عزیزانشان، امینت جانی و روانی شان، اموال و اسنادشان و گاهی امیدشان را نیز. حاکمیت، با بی رحمی و وحشی گری تمام، صدای هر مخالفی را با اتکا به خشونت و تجاوز و تعرض و تهدید ساکت کرده است( به زعم خویش) و تقریبا بر چنین حاکمیتی آشکار بود که از این جنبش ضعیف شده هیچ باقی نمانده است و پس از این به آسانی می تواند یک راهپیمایی بزرگ را تدارک ببیند که در آن با حمایت نیروهای امنیتی و نظامی و ایجاد رعب و وحشت کامل ، حاشیه امنی بیابد تا بلاخره بعد از هشت ماه یک راهپیمایی همانند راهپیمایی های سالهای گذشته برگزار کند که در آن نه آدمی کشته شود، نه نماد سبزی به مزاحمت بر آید نه مجبور به استفاده از گاز اشک آور شود که در عیر اینصورت می پنداشت رسوای خاص و عام جهان می شود اگر کماکان مردم معمولی یک کشور را همچنان مقاوم و استوار در خیابان های تهران و در برابر یک دولت متقلب ببینند. کارکرد اصلی راهپیمایی که تبلیغات برای اقتدار نظام بود باز هم توسط همین جنبش زخمی و بی سلاح مخدوش شد. اگر واقع بین باشیم و سطح انتظارات و توقعات خودمان را از جنبشی که هیچ نیروی نظامی و سازماندهی قوی در یک نظام دیکتاتوری در اختیارش نیست بالا نبریم، حاکمیتی که تا دندان مسلح است و به ابزار خشونت هم مسلح است در راهپیمایی بیست و دوم بهمن به یک بره زخمی باخته است. اینها را برای دلداری و ایجاد امید نمی نویسم.

 video - http://www.youtube.com/watch?v=KkKqzuzxv8M


به همان اندازه که برای جنبش سبز مهم بود تا راهپمیایی بیست و دوم بهمن را برنده باشد به همان اندازه برای حاکمیت هم مهم بود که این راهپیمایی را با دورخیزی که برای اعدام های افراد بی گناه برداشته بود، برنده باشد.به همان اندازه که اعضای معمولی جنبش سبز، شبهای قبل از راهپیمایی بی خوابی کشیدند و در خلوت نا امن خویش برنامه برای حضور تدارک دیدند، طرفداران حاکمیت و دولت نیز در حاشیه امن خود برنامه داشتند، بی خوابی ها کشیدند، سطل آشغال ها عوض کردند، گاردها مستقر کردند تا مبادا دودی از مراسم جشن سی و یکمین سالگرد انقلابشان بلند شود و رسوای جهان شان کند.اما چه شد؟ مجبور شدند دوتن از روحانیون و سردمداران سابق قوه مجریه و مقننه کشور ، خاتمی و کروبی را به باد کتک بگیرند تا بتوانند برای نظام اسلامی خودشان جشن بگیرند. مجبور شدند گاز اشک آور و اسلحه را بار دیگر از غلاف بیرون بکشند و مردم را تنبیه و تحقیر کنند و بدین ترتیب جشن شان بوی دود و اشک و زخم به خود گرفت.آنها از یک راهپمیایی تبلیغاتی چه نتیجه ای گرفتند وقتی با آن همه تدارکات امنیتی و نظامی ، باز هم ناگزیر شدند پشت دوربین های رسمی و دولتی، دندان های خشم خود را به مردم و معترضان نشان دهند تا دنیا باور کند که خنده ها و کلمات درشت و گنده رئس دولت شان در برابر دوربین ها واقعی است. یعنی در چند قدمی خودشان قادر به کنترل خیابان های کشور نبوده اند اما برای جهان شاخ و شانه می کشیدند و پز تجهیزات هسته ای خود را می دادند.با نصب هزاران بلندگو در سطح شهر باز هم از صدا و سیمای رسمی شان فریاد مرگ بر دیکتاتور مردم به گوش می رسید.


اصفهان- 22 بهمن

سی و سه پل اصفهان- صبح 22 بهمن لینک یوتیوب
 http://www.youtube.com/watch?v=m23LvIO7cMA&feature=player_embedded

جنبش از یک راهپیمایی تبلیغاتی چه نتیجه ای گرفت؟ به گمانم توقع فتح صدا و سیما و بیت رهبری و سرنگونی احمدی نژاد در یک راهپمیایی که برگزار کننده آن حاکمیت بوده است و نه جنبش معترضان، یک شوخی است که بعضی ها مطرح می کنند. با مردم بی پناهی که به اندازه کافی در طی هشت ماه گذشته بی رحمی دیده اند، بی رحم نباشیم و حاصل حضور شان را با آیه های یاس خود نادیده انگاریم. آنها به اندازه بضاعت خود به نتیجه مطلوب دست یافته اند.برای من مردمی که شب توسط گرگهای وحشی تهدید می شوند و روز به بیابان نا امن مراسم حکومتی شان پا می گذارند، پیروز هستند. برای من که تقریبا تمامی همکاران و دوستان صمیمی ام را یا در اوین حبس کرده اند و یا در ایران محبوس و ممنوع الخروج ، همین یک پیروزی بزرگ است که به ثانیه نرسیده خبر وحشی گری حاکمیت که لباس اسلامیت از تن روحانیون اش می کند تا سالگرد انقلاب اسلامی اش را جشن بگیرد به گوش دنیا می رسد. برای من همین که تک تک روزنامه نگاران را تهدید و حبس می کنند اما قادر نیستند خبرها را زندانی کنند، این بزرگترین پیروزی است. با خودمان بی رحم نباشیم .مردم ایران بعد از هشت ماه برای حضور در یک راهپیمایی حقیقی نا امید نبودند و بعد از هشت ماه به خیابان آمده اند کاش برخی از کاربران دنیای مجازی هم با امید همین مردم همراه شوند و تخم نا امیدی در مزرعه سبز و پر امید یک جنبش نپاشند.ما با دست های خالی بردیم و آنها با دست های پر باختند وقتی باز هم در داخل شاخ و شانه کشیدند و برای خارج لبخندهای مصنوعی حواله کردند تا بگویند هیچ خشونتی در مراسم سالگرد انقلاب اسلامی ایران وجود نداشت در حالی که دنیا دروغ آقایان را از زبان مردم معمولی شهر گزارش داده است.

موسوی و کروبی با داشتن تنها صد نفر!!!!!!! طرفدار به خیابان می آیند. خامنه ای با پنج میلیون!!!!!!! طرفدار چرا در بیت خزیده است ؟




اعتراضات ۲۲ بهمن به نظر من چیزی از ۱۶ آذر یا ۱۳ آبان کم نداشت ، تنها این وسط برخی از مدعیان رهبری جنبش سبز در خارج از ایران ، انتظارات را بالا بردند. اینکه آدم بگوید “۲۲ بهمن وقت آکسیون نهایی نهایی است” و یا بدون اطلاع از فضای داخل ، تئوری “اسب تروا” را تبیین کند ، جز این نتیجه ای فراهم نمی کند. به نظر من در این فاصله ی عاشورا تا امروز ، این افراد عملا فقط انتظارات را از جنبش اعتراضی بالا بردند. برای همین ، اگر کمی این فشارهای کاذب را دور کنیم و به آنچه امروز اتفاق افتاد نگاه کنیم متوجه می شویم ، که اعتراضات اولا وجود داشت و ثانیا در استان ها حضور معترضان جدی تر لمس شد.من می خواهم با توجه به مشاهداتم از فیلم ها یک گام هم فراتر بگذارم و بگویم با توجه به تلاش حکومت ، نه تنها اعتراضات خاموش نشد بلکه کاهش هم نیافته است. توجه کنید که در این یکی ، دو ماه حکومت از هر ابزاری استفاده کرد. اول بیانه های موسوی و کروبی را سازشکاری تلقی کرد ، بعد محسن رضایی را وارد پادرمیانی کرد بعد مناظره های کذایی را راه انداخت و نهم دی را علم کرد برای کوبیدن جنبش اعتراضی. در شرایط عادی ، هر کدام از این این توطئه ها کافی است تا کمر یک جنبش اعتراضی را بشکند اما دیدید نشد و مردم باز ماندند. به نظرم ۲۲ بهمن یک درس مهم دارد و آن اینکه همه ماه که بیرون هستیم می توانیم منعکس کننده دیدگاه ها ، انتظارات و خواسته های جنبش سبز باشیم. وگرنه احساس فرمانده بودن ، رهبر و نماینده جنبش بودن ، آن هم بدون شناخت درست ، عامل فرسایش بیشتر خواهد بود. شک ندارم که یک عده در داخل ، بعد از تبلیغات و افزایش انتظارات توسط برخی چهره های خارج از کشور ، عملا ، سرخورده شده اند اما قاطبه ی مردم با عزمی جزم تر دنبال مطالبات شان هستند. به نظرم موسوی و کروبی که در ایران هستند ، همچنان ، شنیدنی صدا برای مردم هستند.
http://www.youtube.com/watch?v=a3R2sLQSUlY - Video 22 bahman
sigarchi.com

ممانعت از پیوستن موسوی به راهپیمایان و ضرب و شتم زهرا رهنورد!




سایت خبری کلمه، نزدیک به میرحسین موسوی اعلام کرد که در جریان راهپیمایی سالگرد پیروزی انقلاب نیروهای امنیتی مانع از پیوستن میرحسین موسوی به راهپیمایان شده‌اند و زهرا رهنورد همسر وی نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.

حمله به مهدی کروبی و محمد خاتمی؛ محمدرضا خاتمی و همسرش آزاد شدندتمرکز نیروهای امنیتی در مراکز دولتی تهران در ۲۲ بهمنبر اساس گزارش کلمه، آقای موسوی قصد داشته است که همچون سال‌های گذشته از خیابان مجاور سازمان حج و زیارت به راهپیمایان در خیابان آزادی بپیوندد که محاصره نیروهای امنیتی مانع از این کار شده است. کلمه نوشته است که محاصره‌کنندگان آقای موسوی ترکیبی از «لباس‌شخصی‌ها، نیروهای گارد ویژه و افراد باتوم به دست» بوده‌اند. آقای موسوی پیش از این هم در جریان راهپیمایی ۱۳ آبان در محل کار خود از سوی لباس‌شخصی‌ها و نیروهای امنیتی محاصره شده بود به نحوی که امکان شرکت در این راهپیمایی را نیافت. خبر ممانعت نیروهای امنیتی از حضور میرحسین موسوی در جمع راهپیمایان در حالی است که سایت کلمه در خبری مستقل از حمله نیروهای امنیتی به زهرا رهنورد خبر داده است. این گزارش حاکی است که خانم رهنورد در حالی که قصد پیوستن به راهپیمایان در میدان صادقیه تهران را داشته است مورد حمله «لباس شخصی‌ها و نیروهایی با لباس نظامی» قرار گرفته است و در اثر این حمله خانم رهنورد از ناحیه سر و کمر مضروب شده است. همین منبع خبری می‌گوید که همسر میرحسین موسوی که پیش از این نیز در جریان شرکت در راهپیمایی‌های اعتراضی مورد حمله قرار گرفته بود، بعد از این حادثه با کمک و حمایت مردم و تشکیل حلقه انسانی توانسته است از محاصره نیروهای امنیتی خارج شود. پیشتر یک شاهد عینی نیز در گفت‌گو با رادیو فردا خبر مربوط حضور زهرا رهنورد در میدان صادقیه تهران را تأیید کرده بود. گزارش‌های مربوط به اقدام نیروهای امنیتی علیه میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در حالی است مهدی کروبی و محمد خاتمی از دیگران رهبران اصلاح‌طلبان نیز در جریان پیوستن به راهپیمایان سالگرد پیروزی انقلاب ۵۷ مورد حجوم لباس شخصی‌ها قرار گرفتند.




در تهران مأموران یگان ویژه و لباس شخصی ها با پرتاب گاز اشک آور و گلوله رنگی و حمله با باتوم مانع پیوستن معترضین به یکدیگر و راه یافتن آنها به خیابان آزادی شدند و تصاویر ویدیویی انتشار یافته بر روی سایت‌های اینترنتی هزاران مأمور یگان ویژه و انتظامی را در خیابان‌های تهران نشان می‌دهد که مشغول پراکنده کرده متعرضان هستند. تصاویر ویدیویی دیگری نیز شمار زیادی از معترضان را در حال سر دادن شعار در متروی تهران و خیابان‌های منطقه آریاشهر، امیرآباد، ونک و شریعتی نشان می‌دهد که شعارهایی از قبیل «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» و «مرگ بردیکتاتور» سر می‌دادند. در منطقه صادقیه نیز شعارهایی در حمایت از برگزاری همه‌پرسی و نیز میرحسین موسوی سر داده شده است. این تحرکات در حالی است که پیش از برگزاری راهپیمایی ۲۲ بهمن، برخی مقام‌های نظامی و انتظامی به معترضان در مورد حضور اعتراضی در این راهپیمایی هشدار داده بودند و از جمله خبرگزاری فارس از خبرگزاری‌های حامی دولت صبح روز پنجشنبه به نقل از یک مقام آگاه در نیروی انتظامی نوشت که در مراسم راهپيمايی ۲۲ بهمن «هر کس، تحت هر عنوانی از سوی پليس و نيروی‌های امنيتی دستگير شود تا ۲۰ فروردين در بازداشت می‎ماند». رویکرد حکومت ایران در سرکوب معترضان با اعتراض نهادهای مختلف حقوق بشری روبه‌رو شده است و در روزهای گذشته ایالات متحده و اتحادیه اروپا در بیانیه مشترکی اتحاديه اروپا و آمريكا در بيانيه مشتركى از احتمال سركوب معترضان به نتيجه انتخابات ايران در سالروز انقلاب بهمن ۱۳۵۷ ابراز نگرانى كرده و خواستار احترام جمهورى اسلامى به حقوق بشر شدند.
radiofarda

مردم شعار مرگ بر خامنه اي را با شدت هرچه تمامتر فرياد ميزدند!


درگیریهای شدید و گسترده که از حدود ساعت ده صبح امروز در محدوده صادقیه تا ستارخان و توحید آغاز شده بود همچنان در این منطقه ادامه دارد. آزادی بیان- 22 بهمن 1388: گزارشهای رسیده حاکی ست درگیریها درغرب تهران هم اکنون (15.30 به وقت تهران) با شدت ادامه دارد، مردم اقدام به سنگربندی و آتش زدن سطل های آشغال (جدید)، لاستیک خودروها و بند آوردن خیابان کرده و علیه حکومت شعار می دهند.  22 بهمن، حوالی ستارخان: نیروهای پلیس، سپاه و بسیج دست به تیراندازی و شلیک گاز اشک آور در ستارخان زده اند و گفته می شود تاکنون حداقل بیست نفر از معترضان زخمی شده اند. گزارشی از بیمارستان هزار تخت خوابی (خمینی) حاکی است که آمبولانس ها بی وقفه زخمی های درگیریها را به این بیمارستان انتقال می دهند. گزارش دیگری از توحید حاکی است که برق این منظقه از دقایقی پیش قطع شده است و هلی کوپترهای نظامی در ارتفاع بسیار پایین در این منطقه مانور می دهند!

پاره کردن عکس خامنه‌ای و خمینی ۲۲ بهمن

http://www.blogger.com/post-edit.g?blogID=2080363825697039684&postID=2535267311882475782

تهران ساعت 1430 : . آرياشهر کاملا در دست مردم است. هلي کوپترهاي سپاه از پادگان عشرت آباد به تمامي نقاط تهران در حال پرواز هستند, موبايلها در ميدان آزادي و آرياشهر قطع هستند تجمع بسيار زياد است , در آرياشهر درگيري وجود دارد فقط 2 دقيقه فرصت شد که همه يک جا جمع بشوند، کل خيابان جناح مملو از مردم شده است. محوطه خاکي اطراف خيابان گلاب، واقع در خيابان جناح محلي است که دستگيرشدگان را به آن نقطه مي برند. از صبح تا ساعت 12 ظهر حدود 40 نفر را درخيابانهاي همان محدوده دستگير کرده اند . شمال آرياشهر به سمت اشرفي اصفهاني تيراندازي شد و پر از دود و گاز اشک آور است, مردم و جوانان آزاديخواه در درگيري وليعصر يك موتور را به آتش كشيدند, در ميدان انقلاب تهران ,بسيجي ها سوار بر وانت اقدام به تيراندازي هوايي بصورت رگبار مي کنند. خبرنگاران خارجي که براي پوشش خبري مراسم 22 بهمن به تهران سفر کرده اند، صبح امروز با اتوبوس مستقيم به ميدان آزادي برده شدند تا فرصت تهيه خبر از مردم در خيابانهاي اطراف را نداشته باشند.پيش از اين به خبرنگاران هشدار داده شده بود که آنان فقط مي توانند سخنان احمدي نژاد را پوشش خبري دهند. مردم بيشتردر كوچه هاي فرعي پخش شدند , تيراندازي دقيقا در خيابان دروازه دولت تا خيابان سپاه بوده است و مردم شعار مرگ بر خامنه اي را با شدت هرچه تمامتر فرياد ميزدند. نزديك به 12 نفر تا اين ساعت دستگير شدند .

هرزگی و لجن پراکنی مشمئزکننده و شرم‌آور خبرگزاری فارس
ندای سبز آزادی: خبرگزاری فارس دقایقی پیش در صفحه خود خبری با تیتر "موسوی با چادر گریخت" را منتشر کرد. براساس این گزارش اندکی بعد به دلیل شدت وقاحت تیتر خود را عوض کرده و دروغی با شاخ‌های کوچکتر منتشر کرد: موسوی با پوشش پارچه ای گریخت