"ما سوال داریم از شما... بیا پایین می خوایم صحبت کنیم... شما نمی دونی چه رشته ای درس می خونی اینجا؟... ما از شما سوال داریم... مگه این شعار خودتون نیست؟... نشنیدی تا حالا چنین جمله ای را؟... می خوایم مناظره کنیم... همون [حرف]ها را تکرار کنید... شما خودتون نمی دونید چی گفتید؟... تا کی می خواد ادامه پیدا کنه خانم هاشمی؟... همین جنبش سبز اموی!... شما مخالف این جنبشید یا موافقید؟... چرا دلیل نداره به سوالات ما جواب بدید؟... می خوایم با هم گفتمان داشته باشیم، دو طرفه... چرا صحبت نمی کنی؟... چرا واسه اونا سخنرانی می کنید؟... میشه پرینت تون را ببینم؟... کارت دانشجویی چی دارید؟... الحمدلله بچه ها به صحبت اومد؛ سلامتی شون صلوات بفرستین!..."
http://www.youtube.com/watch?v=U5qbEqLfLOA&feature=player_embedded
پیش از شروع مناظره، ساک خانم فائزه هاشمی توسط برادر دانشجو به بیرون از ماشین پرتاب شد و این کار برای شروع مناظره لازم بود. ولی این مناظره و گفتمان، مرا یاد یک مناظره و گفتمان دیگر می انداخت که هر چه فکر می کردم موضوع و محل آن را به خاطر نمی آوردم. بالاخره بعد از ساعت ها فکر کردن امروز یادم آمد مناظره قبلی بین کی و کی بود: بین بازجوی وزارت اطلاعات و همسر سعید امامی.چقدر شیوه ی سخن گفتن برادر دانشجو شبیه به شیوه ی سخن گفتن بازجوی همسر سعید امامی بود؛ و چقدر لحن و صدای خانم هاشمی در لحظه ی گفتمان اجباری شبیه به لحن و صدای خانم گورانی شده بود. خواستم پیشنهاد کنم بخش گزینش وزارت اطلاعات، این برادر مستعدِ انجام گفتمان را بعد از پایان تحصیلات به عنوان بازجو استخدام کند که همه چیزش ماشاءالله به بازجوهای کارکشته و سربازان گمنام امام زمان می ماند. مطمئن هستم ایشان می تواند رشد بسیار خوبی در متن آن نهاد انقلابی داشته باشد.
ضمنا آقای هاشمی رفسنجانی رئیس محترم خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام! لطفا عمامه ات را کمی بالاتر بگذار!
0 نظرات:
ارسال یک نظر